۱۳۹۰ آذر ۶, یکشنبه

نگراني ها در مورد وقوع قحطي در ولايت دايكندي

مهدي موحدي ريس زراعت دايكندي مي گويند دراثرخشكسالي حاصلات غلهجات در اين ولايت بصورت چشم گير كاهش يافته است . وي مي گويد كاهش حاصلايت باعث شده است هزاران خانواده اين ولايت را ترك نموده وبه شهر ها مسكن گزين شوند . وي هشدار مي دهد در صورت كه كمك هاي غذاي بيتشر به نياز مندان اين ولايت نرسد مردم با قحطي مواجه ميشوند . آقاي موحدي گفت در اثر خشكسالي 90 درصد كشت زار هاي للمي و بيش از 40 درصد كشت زار هاي آبي دهاقين ولايت دايكندي در سال جاري از بين رفته است .
ريس زراعت دايكندي مي گويد به دليل فقر و كمبود مواد غذايي هم اكنون خانواده هاي زيادي در حال كوچ كردن به شهر ها هستند . وي مي گويد مالداران اين ولايت با كمبود علوفه براي مواشي شان نير مواجه هستند كه اگر علوفه كافي براي مالداران اين ولايت كمك نشود هزاران راس مواشي در اثر گرسنگي از بين خواهند رفت .

كاش


چرا شغل شريف و رايج اين عصر را جاليست
چرا در اقتصاد راكد ، احساس اين مكاره بازاران ، صداقت نيز دلاليست
كاش ميشد لحظه اي پرواز كرد ، حرف هاي تازه را آغاز كرد
كاش ميشد خالي از تشويش بود ، برگ سبز تحفه اي درويش بود
كاش تا دل مي گرفت و ميشكست ، عشق ميامد وكنارش مي نشست
كاش با هر دل ، دلي پيوند داشت ،هر نگاهي يك سبد لبخند داشت
كاش كه اين لبخند ها پايان نداشت ، صفره ها تشويش آب و نان نداشت
كاش ميشد ناز را دزديد و برد ،‌ بوسه را با غنچه هايش چيد و برد
كاش ديواري ميان ما نبود ، بلكه ميشد آنطرف تر را سرود
كاش من هم يك قناري ميشدم ، در تب آواز جاري ميشدم
بال در بال كبوتر مي زدم ، آن طرف تر ها كمي سر مي زدم
با پرستو ها غزل خوان ميشدم ، پشت هر آواز پنهان مي شدم
كاش هم رنگ تبسم ميشدم ،در ميان خنده ها گم ميشدم
آي مردم من غريبستاني يم ،امتداد لحظه اي باراني يم
شهر من آنسوتر از پرواز هاست ، در حريم آبي افسانه هاست
شهر من بوي تغزل مي دهد ، هر كه مي آيد به او گل مي دهد
دشت هاي سبز وسعت هاي ناب ، نسترن ، نسرين، شقايق ، آفتاب
باز اين اطراف حالم را گرفت ، لحظه اي پرواز بالم را گرفت
ميروم آنسو تو را پيدا كنم ، در دل آينه جاي وا كنم